ابوالقاسم کریمی



1 الإمام علیّ علیه السلام :لا یَکُن حُبُّکَ کَلَفا ، ولا بُغضُکَ تَلَفا ؛ أحبِب حَبیبَکَ هَونا ما ، وأَبغِض بَغیضکَ هَونا ما . امام على علیه السلام : نه دوست داشتنت ، سودایى باشد ، نه دشمنى ات ، نابود کننده ؛ بلکه دوست خود را در حدّ اعتدال، دوست بدار و دشمنت را در حدّ اعتدال، دشمن بدار

 

2 عنه علیه السلام :سِیاسَةُ العَدلِ ثَلاثٌ : لینٌ فی حَزمٍ ، واستِقصاءٌ فی عَدلٍ ، وإفضالٌ فی قَصدٍ . امام على علیه السلام : ت عادلانه ، سه چیز است : نرمى در دوراندیشى ، به نهایت رساندن عدالت ، و احسانِ به اعتدال

 

3 عنه صلى الله علیه و آله :ما مِن نَفَقَةٍ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل مِن نَفَقَةِ قَصدٍ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ هزینه کردنى ، در نزد خدا محبوب تر از هزینه کردن به اعتدال نیست .

 

4 عنه علیه السلام :کَفى بالمَرءِ کَیسا أن یَقتَصِدَ فی مَآرِبِهِ و یُجمِلَ فی مَطالِبِهِ . امام على علیه السلام : آدمى را همین زیرکى بس، که در نیازهاى خود میانه روى کند و درخواسته هایش راه اعتدال پیش گیرد.

 

5 رسول اللّه صلى الله علیه و آله :وا عِبادَ اللّهِ إخوانا ؛ لا تَعادَوا ولا تَباغَضوا ، سَدِّدوا وقارِبوا وأَبشِروا . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى بندگان خدا! با هم برادر باشید و از دشمنى و کین ورزى به یکدیگر بپرهیزید ، درستْ عمل کنید و راه اعتدال را بپویید و خوش حال [و امیدوار ]باشید

 

6 الإمام الرضا علیه السلام :إذا وَلِیَ الظّالِمُ الظّالِمَ فَقَدِ انتَصَفَ الحَقُّ ، وإذا وَلِیَ العادِلُ العادِلَ فَقَدِ اعتَدَلَ الحَقُّ ، وإذا وَلِیَ العادِلُ الظّالِمَ فَقَدِ استَراحَ الحَقُّ ، وإذا وَلِیَ العَبدُ الحُرَّ فَقَدِ استُرِقَّ الحَقُّ. امام رضا علیه السلام : هر گاه ستمگر بر ستمگر حاکم شود ، دادِ حق ستانده مى شود. هر گاه دادگر بر دادگر حاکم شود ، حق اعتدال مى یابد . هر گاه دادگر بر ستمگر حاکم شود ، حق مى آساید . هر گاه بنده بر آزاد حاکم شود ، حق به بردگى گرفته مى شود

 

7 عنه علیه السلام :الفَضائلُ أربَعةُ أجْناسٍ ، أحَدها : الحِکمَةُ و قِوامُها فی الفِکْرَةِ ، و الثّانی : العِفَّةُ و قِوامُها فی الشّهْوَةِ ، و الثّالثُ : القُوَّةُ و قِوامُها فی الغَضَبِ ، و الرّابعُ : العَدلُ و قِوامُهُ فی اعْتِدالِ قُوى النَّفْسِ . امام على علیه السلام : فضایل بر چهار گونه اند: اوّل : حکمت که جانمایه آن در فکر و اندیشه است ؛ دوم : عفّت که شالوده آن شهوت است ؛ سوم : قدرت و توانایى که اساس آن خشم است و چهارم : عدالت که ریشه آن، اعتدال هواى نفْس است

 

8 عنه صلى الله علیه و آله :الدُّنیا دُوَلٌ ، فَاطلُب حَظَّکَ مِنها بِأَجمَلِ الطَّلَبِ حَتّى تَأتِیَکَ دَولَتُکَ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دنیا دست به دست مى گردد ؛ پس بهره خود را با معتدل ترین تلاش از آن برگیر تا باز نوبت تو رسد

 

9 رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله ـ فی قولِهِ تَعالى : وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطا» ـ : عَدْلاً . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ در بیان آیه و این چنین شما را امّتى میانه گردانیدیم» ـ فرمود : یعنى معتدل

 

10 عنه علیه السلام :عَلَیکُم بِأَوساطِ الاُمورِ ؛ فَإِنَّهُ إلَیها یَرجِعُ الغالی ، وبِها یَلحَقُ التّالی . امام على علیه السلام : بر شما باد کارهاى میانه (معتدل)، که افراطکار به آن برمى گردد و وامانده به آن مى رسد

 

11 عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَلیما و خُلْقا قَویما . امام على علیه السلام : هرگاه خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، قلبى سلیم و خویى خوش و معتدل به او روزى فرماید

 

12 رسول اللّه صلى الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِأَهلِ بَیتٍ خَیرا فَقَّهَهُم فِی الدّینِ ، ورَزَقَهُمُ الرِّفقَ فی مَعایِشِهِم ، وَالقَصدَ فی شَأنِهِم ، ووَقَّرَ صَغیرُهُم کَبیرَهُم . وإذا أرادَ بِهِم غَیرَ ذلِکَ تَرَکَهُم هَمَلاً . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر گاه خداوند براى خانواده اى خیرى بخواهد ، آنان را در دین ، فقیه و آگاه مى گردانَد ، و ملایمت [ و معتدل بودن ] در معیشت و میانه روى در کارهاشان را روزىِ آنان مى کند ، و کوچک آنها به بزرگشان احترام مى نهد ، و اگر براى خانواده اى ، غیر از آن بخواهد ، ایشان را به حال خود ، رها مى کند

 

13 الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحبِبْ حَبیبَکَ هَونا ما فعَسى أن یََ بَغیضَکَ یَوما ما ، و أبغِضْ بَغیضَکَ هَونا ما فعَسى أن یََ حَبیبَکَ یَوما ما . امام على علیه السلام : دوستت را در حدّ معتدل دوست بدار؛ زیرا ممکن است روزى دشمن تو شود و دشمنت را در حدّ میانه دشمن بدار؛ زیرا شاید که روزى دوست تو شود

 

14 رسول اللّه صلى الله علیه و آله :عَلَیکُم بِالِاقتِصادِ ؛ فَمَا افتَقَرَ قَومٌ قَطُّ اقتَصَدوا . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بر شما باد میانه روى ؛ که هیچ گروه میانه روى فقیر نشد

 

15 عنه صلى الله علیه و آله :رُحَماءُ اُمَّتِی أوساطُها . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : مهربانان امّت من، همان میانه روهاى آنها هستند

 

16 عنه علیه السلام :کَفى بِالمَرءِ عَقلاً أن یُجمِلَ فی مَطالِبِهِ . امام على علیه السلام : در خردمندىِ انسان همین بس که در خواسته هایش میانه رو باشد

 

17 عنه صلى الله علیه و آله :ما عالَ مَنِ اقتَصَدَ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که میانه رو باشد ، نیازمند نگردد

 

18 الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ القَصدَ أمرٌ یُحِبُّهُ اللّهُ عز و جل . امام صادق علیه السلام : خداوند عز و جل، میانه روى را دوست دارد

 

19 الإمام علیّ علیه السلام :الِاقتِصادُ نِصفُ المَؤونَةِ . امام على علیه السلام : میانه روى ، نیمِ توشه زندگى است

 

20 عنه علیه السلام :کُلُّ ما زادَ عَلَى الاِقتِصادِ إسرافٌ. امام على علیه السلام : هر چه فراتر از میانه روى باشد ، اسراف است

 

21 الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :خَیرُ الاُمورِ أوْسَطُها . امام کاظم علیه السلام : بهترین کارها، میانه و معتدلترین آنهاست

 

22 الإمام علیّ علیه السلام :العَقلُ أنَّکَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ ، وتَعِدُ فَلا تُخلِفُ ، وإذا غَضِبتَ حَلُمتَ. امام على علیه السلام : خردمندى ، این است که : میانه روى کنى و اسراف نکنى ؛ وعده بدهى و خُلف وعده نکنى ؛ و چون خشمگین شدى ، بردبار باشى

 

23 عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا ألهَمَهُ الاِقتِصادَ وحُسنَ التَّدبیرِ ، وجَنَّبَهُ سوءَ التَّدبیرِ وَالإِسرافَ . امام على علیه السلام : هر گاه خداوند براى بنده اى خیر بخواهد ، میانه روى و درست اندیشى را به وى الهام فرماید و از نادرست اندیشى و اسراف کارى دورش دارد

 

24 لقما ن علیه السلام :لقما ن علیه السلام : إنَّ أخلاقَ الحَکیمِ عَشرَةُ خِصالٍ : الوَرَعُ ، والعَدلُ ، والفِقهُ ، والعَفوُ ، والإِحسانُ ، والتَّیَقُّظُ ، والتَّحَفُّظُ ، والتَّذَکُّرُ ، والحَذَرُ ، وحُسنُ الخُلُقِ ، والقَصدُ . لقمان حکیم : حکیم ده خصلت دارد : پارسایى ، عدل ، فهم ، گذشت ، نیکى ، بیدارى ، خود نگهدارى ، تذکر ، هشیارى ، نیک خویى و میانه روى

 

25 عنه علیه السلام :سِیاسَةُ العَدلِ ثلاثٌ : لِینٌ فی حَزمٍ ، و استِقصاءٌ فی عَدلٍ ، و إفضالٌ فی قَصدٍ . امام على علیه السلام : تِ عادلانه به سه چیز است : مدارا توأم با دوراندیشى ، و استیفاى حقوق همراه با عدالت ، و احسان و بخشش همراه با میانه روى

 

 

گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

چهارشنبه - ۱ اسفند ۱۳۹۷


تنها انسان های ترسو دروغ می گویند و تنها انسان های بی ریشه فریب میدهند,خوشحالم از اینکه میتوانم به سادگی تنفر خود را فریاد بزنم بدون آنکه نیازی به تهمت زدن داشته باشم و خوشحالم از اینکه قدرت بخشیدن دارم و هیچ احتیاجی به  کینه که سر منشاء تمام بدی هاست در وجودم احساس نمیکنم از همه بیشتر از این خوشحالم که ایمان دارم همه ن سرزمینم همانند شما نیستند , شما که دروغ را با راست در هم می آمیزید و فریب می دهید شما که با نداشته های خود ادعا میکنید و بی اعتمادی را با اعتماد معامله کرده اید شما که در جهل مرکب غوطه ور شده اید چگونه میتوانید از صلح و دوستی سخن بگویید؟؟؟



آیا دست آوردی جز دشمنی برای شما خواهد بود؟؟




ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

5/مهر/1397  


 

1

عنه صلى الله علیه و آله :الشّاةُ مِن دَوابِّ الجَنَّةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گوسفند ، از حیوانات بهشت است .

 

2

الإمام علیّ علیه السلام :لا تَجعَلوا بُطونَکُم مَقابِرَ الحَیَوانِ .

امام على علیه السلام : معده هایتان را گورستان حیوانات نکنید .

 

3

رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :لا تَضْرِبوا الدَّوابَّ على وُجوهِها ؛ فإنَّها تُسَبِّحُ بحَمْدِ اللّهِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : به صورت حیوانات نزنید؛ زیرا آنها حمد و تسبیح خدا مى گویند.

 

4

عنه صلى الله علیه و آله :لَو غُفِرَ لَکُم ما تَأتونَ إلى البَهائِم لَغُفِرَ لَکُم کَثیرا .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر ستمى که به حیوانات مى کنید بر شما بخشیده شود، بسیارى از گناهان شما بخشوده شده است .

 

 

5

سنن أبی داوود عن ابن عبّاس :نهى رسول اللّه صلى الله علیه و آله عنِ التَّحْریشِ بَینَ البَهائمِ .

سنن أبى داوود ـ به نقل از ابن عبّاس ـ : پیامبر صلى الله علیه و آله از به جان هم انداختن حیوانات ، نهى فرمود .

 

6

عنه صلى الله علیه و آله :لو أنّ البَهائمَ یَعلَمْنَ مِن المَوتِ ما تَعلَمونَ أنتُم ، ما أکَلتُم مِنها سَمینا !

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اگر حیوانات از مرگ آن دانند که شما مى دانید، هرگز حیوان فربهى نمى خوردید!

 

7

الإمام الرضا علیه‏السلام : الإِکثارُ مِن أکلِ لُحومِ الوَحشِ وَالبَقَرِ یورِثُ تَغَیُّرَ العَقلِ وتَحَیُّرَ الفَهمِ وتَبَلُّدَ الذِّهنِ وکَثرَةَ النِّسیانِ.

امام رضا علیه‏السلام : زیاده‏روى در خوردن گوشت حیوانات وحشى و گاو، سبب سرگشتگى خرد ، حیرانى فهم ، کودنى ذهن و فراموشى بسیار مى‏شود .

 

 

8

عنه صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله : . إذا جارَتِ الوُلاةُ قَحَطَتِ السَّماءُ ، وإذا مُنِعَتِ اَّکاةُ هَلَکَتِ المَواشی ، وإذا ظَهَرَ اِّنا ظَهَرَ الفَقرُ وَالمَسکَنَةُ ، وإذا اُخفِرَتِ الذِّمَّةُ اُدیلَ الکُفّارُ .

پیامبر خدا صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله : . هر گاه فرمان‏روایان ستم کردند ، خشک‏سالى پدید مى‏آید و هر گاه از پرداخت زکاتْ خوددارى شود ، حیواناتْنابود مى‏گردند و هر گاه پدیدار شود ، فقر و تنگ‏دستى شایع مى‏گردد و هر گاه پیمان با اهل ذمّه شکسته شود، کافرانْ سلطه پیدا مى‏کنند .

 

9

عنه صلى الله علیه و آله :إنَّ الدَّابّةَ تقولُ : اللّهُمَّ ارْزُقنی مَلِیکَ صِدْقٍ : یُشْبِعُنی ، ویَسْقِینی ، ولا یُحَمِّلُنی ما لا اُطیقُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حیوانات مى گویند : خدایا ! صاحب خوبى نصیب من کن ؛ کسى که مرا از آب و غذا سیر کند و بیش از توانم بر من بار ننهد .

 

10

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا یأکُلُ الضّالّةَ إلاّ الضّالُّونَ .

امام باقر علیه السلام : [حیوان] گم شده را، کسى جز گمراهان نخورد.

 

 

 

11

الإمام الصادق علیه السلام :أقذَرُ الذُّنوبِ ثَلاثَةٌ : قَتلُ البَهیمَةِ ، وحَبسُ مَهرِ المَرأَةِ ، ومَنعُ الأَجیرِ أجرَهُ .

امام صادق علیه السلام : کثیف ترین گناهان ، سه چیز است : کشتن حیوان بى زبان ، نپرداختن مهریه زن ، و ندادن مزد اجیر.

 

12

عنه صلى الله علیه و آله :الثّالثُ مَلْعونٌ ـ یَعنی على الدّابّةِ ـ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : سومین نفر ، ملعون است (یعنى : سواره سوم بر پشت حیوان) .

 

 

13

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَبارَکَ و تَعالى یُحِبُّ إبرادَ الکَبدِ الحَرّى ، و مَن سَقى کَبدا حَرّى مِن بَهیمَةٍ أو غَیرِها أظَلَّهُ اللّهُ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ .

امام باقر علیه السلام : خداوند تبارک و تعالى، خنک کردن جگر تفتیده را دوست دارد. هر کس جگر تشنه اى را، از حیوان و غیر حیوان، سیراب کند، خداوند در آن روزى که هیچ سایه اى جز سایه او نیست، سایه اش دهد.

 

 

 

14

عنه صلى الله علیه و آله :للدّابّةِ على صاحِبِها سِتُّ خِصالٍ : یَعْلِفُها إذا نَزلَ ، و یَعْرِضُ علَیها الماءَ إذا مَرَّ بهِ ، و لا یَضْرِبُها إلاّ على حقٍّ ، و لا یُحَمّلُها ما لا تُطیقُ ، و لا یُکلّفُها مِن السَّیرِ إلاّ طاقَتَها ، و لا یَقِفُ علَیها فُواقا .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : حیوان شش حقّ به گردن صاحب خود دارد : هر گاه از آن پیاده شد علفش دهد ، هرگاه از آبى گذشت آبش دهد ، به ناحقّ آن را نزند ، بیشتر از قدرتش آن را بار نکند ، بیشتر از توانش آن را راه نبرد و مدت زیادى روى آن درنگ نکند .

 

 

15

عنه صلى الله علیه و آله ـ و قد مَرَّ صلى الله علیه و آله بحِمارٍ قد وُسِمَ فی وَجهِهِ ـ : أ مَا بَلَغَکُم أنّی لَعَنْتُ مَن وَسَمَ البَهیمَةَ فی وَجْهِها أو ضَرَبَها فی وَجْهِها ؟!

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ وقتى الاغى را دید که صورتش را داغ نهاده اند ـ فرمود : مگر نشنیده اید که من لعنت کرده ام آن کسى را که صورت حیوان را داغ بنهد، یا بر صورت آن تازیانه زند؟

 

 

 

 

 

16

رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :غُفِرَ لامْرأةٍ مُومِسَةٍ مرَّتْ بکلبٍ على رأسِ رَکِیٍّ یَلْهَثُ کادَ یَقْتُلُهُ العَطَشُ ، فنَزَعَتْ خُفَّها فأوْثَقَتْهُ بخِمارِها فنَزَعَتْ لَهُ مِن الماءِ ، فغُفِرَ لَها بذلکَ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : زنى بد کاره سگى را دید که بر سر چاهى له له مى زند و کم مانده است از تشنگى بمیرد . او کفش خود را در آورد و آن را به روسرى خود بست و به وسیله آن از چاه آب کشید [و به آن حیوان داد] ؛ و به سبب این کار آمرزیده شد.

 

 

17

عنه صلى الله علیه و آله :رأیتُ فی النّارِ صاحِبةَ الهِرّةِ تَنْهَشُها مُقْبِلَةً و مُدْبِرَةً ، کانتْ أوثَقَتْها فلَم تکُنْ تُطعِمُها و لَم تُرْسِلْها تأکُلُ مِن خِشاشِ الأرضِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در دوزخ زنى را دیدم که گربه اش از هر طرف او را گاز مى گرفت ؛ علّتش این بود که [در دنیا ]آن حیوان را بسته بود و نه غذایش مى داد و نه آزادش مى کرد که خودش حیوانى را شکار کند .

 

 

18

الترغیب و الترهیب عن ابن عبّاس :مَرَّ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله على رَجُلٍ واضِعٍ رِجلَهُ على صَفحَةِ شاةٍ و هُو یُحِدُّ شَفرَتَهُ ، و هی تَلحَظُ إلَیهِ بِبَصَرِها ، قالَ : أ فلا قَبلَ هذا ؟ أ وَ تُریدُ أن تُمیتَها مَوتَتَینِ ؟ !

الترغیب و الترهیب ـ به نقل از ابن عبّاس : رسول خدا صلى الله علیه و آله مردى را دید که پایش را روى سینه گوسفندى گذاشته و مشغول تیز کردن کارد خود است و گوسفند به او خیره شده است. فرمود: نمى توانستى قبلاً کاردت را تیز کنى؟ نکند مى خواهى جان این حیوان را دوبار بستانى؟!

 

 

19

الکافی عن عبداللّه بن سنان عن الإمام الصادق علیه السلام ، قال :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : وَمَن دَخَلَهُ کَانَ ءَامِنًا » ، البَیتَ عَنى أمِ الحَرَمَ ؟ قالَ : مَن دَخَلَ الحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُستَجیرا بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِن سَخَطِ اللّهِ ، ومَن دَخَلَهُ مِنَ الوَحشِ وَالطَّیرِ کانَ آمِنا مِن أن یُهاجَ أو یُؤذى حَتّى یَخرُجَ مِنَ الحَرَمِ .

الکافى ـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ : از امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل : و هر که بدان وارد شود ، در امان است» پرسیدم که: آیا مقصود ، خانه [ى کعبه ]است یا حرم؟ فرمود : هر انسانى که به حرمْ وارد شود و به آن پناهنده گردد ، از خشم خدا در امان است ، و هر حیوان وحشى و پرنده اى که به آن وارد شود ، در امان است و نباید آن را رَم داد یا اذیّت کرد تا از حرم ، خارج شود» .

 

 

20

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أرْبَعٌ مَن أتى بواحِدَةٍ مِنهُنَّ دَخلَ الجَنّةَ: مَن سَقى هامَةً ظامِئةً ، أو أشْبَعَ کَبِدا جائِعةً ، أو کَسا جِلْدَةً عارِیَةً ، أو أعْتَقَ رَقَبةً عانِیَةً .

امام صادق علیه السلام : چهار کار است که هر کس یکى از آنها را انجام دهد وارد بهشت مى شود: هر کس حیوان تشنه اى را آب دهد، یا شکم گرسنه اى را سیر کند، یا بدن اى را بپوشاند، یا برده اسیرى را آزاد کند.

 

 

21

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هان! لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى، بر کسى باد که چیزى از حق مرا پایمال کند . و بر کسى که باحیوان نزدیکى کند.

 

 

22

عنه صلى الله علیه و آله :البَرَکَةُ فی ثَلاثَةٍ : المَرأَةِ ، وَالدّارِ ، وَالفَرَسِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : برکت، در سه چیز است : زن، خانه و اسب.

 

 

23

عنه صلى الله علیه و آله :الخَیلُ مَعقودٌ فی نَواصیهَا الخَیرُ إلى یَومِ القِیامَةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : در پیشانى اسب ها تا روز قیامت، خیر ، گِرِه خورده است.

 

 

24

عنه صلى الله علیه و آله :الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها ، وَالغَنَمُ بَرَکَةٌ ، وَالخَیرُ مَعقودٌ فی نَواصِی الخَیلِ إلى یَومِ القِیامَةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : شتر براى صاحبش عزّت است ، و گوسفند ، برکت است، و خیر در پیشانىِ اسب ها بسته شده است، تا روز قیامت.

 

 

25

عنه صلى الله علیه و آله :أحَبُّ اللَّهوِ إلَى اللّهِ تَعالى إجراءُ الخَیلِ وَالرَّمیُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دوست داشتنى ترین تفریح نزد خداوند متعال ، اسب سوارى و تیراندازى است .

 

26

عنه صلى الله علیه و آله :ما مِن نَبیٍّ إلّا وقد رَعَى الغَنَمَ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هیچ پیامبرى نیست ، مگر این که گوسفند چرانیده است .

 

 

27

رسول اللّه صلى الله علیه و آله :الشّاةُ فِی الدّارِ بَرَکَةٌ ، والدَّجاجُ فِی الدّارِ بَرَکَةٌ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گوسفند در خانه، برکت است. مرغ در خانه، برکت است.

 

 

 

28

اُسد الغابة عن شیبة بن عبد الرحمان السلمیّ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آلهیُسَمِّی الشّاةَ بَرَکَةً.

اُسد الغابة ـ به نقل از شیبة بن عبد الرحمان سلمى ـ : پیامبر خدا ، گوسفند را برکت مى نامید.

 

 

29

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکرَهُ إدمانَ اللَّحمِ ویَقولُ : إنَّ لَهُ ضَراوَةً کَضَراوَةِ الخَمرِ .

امام صادق علیه السلام : على علیه السلام عادت به خوردن گوشت را بد مى شمرْد و مى فرمود : آن را اعتیادى همچون اعتیاد به شراب است» .

 

  

30

رسول اللّه صلى الله علیه و آله :مَن سَرَّهُ أن یُخَلِّصَ نَفسَهُ مِن إبلیسَ فَلیُذِب لَحمَهُ وشَحمَهُ بِقِلَّةِ الطَّعامِ ؛ فَإِنَّ مِن قِلَّةِ الطَّعامِ حُضورَ المَلائِکَةِ ، وَکَثرةَ التَّفَکُّرِ فیما عِندَ اللّهِ عز و جل .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که دوست دارد خویشتن را از ابلیس برهاند ، باید با کم خوردن ، گوشت و چربى خود را آب کند ؛ زیرا یکى از نتایج کم خوردن ، حاضر شدن فرشتگان [در نزد شخص] است و بسیار اندیشیدن در آنچه نزد خداوند عز و جل است .

 

 

 

31

عنه صلى الله علیه و آله :لَحمُ البَقَرِ داءٌ ولَبَنُها دَواءٌ ،.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : گوشت گاو ، درد است و شیرش ، درمان

 

 

 

32

رسول اللّه صلى الله علیه و آله :الإِبِلُ عِزٌّ لِأَهلِها .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : شتر، براى صاحبش مایه عزّت است.

 

 

33

رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :مَن غَرَسَ غَرسا فَأثمَرَ ، أعطاهُ اللّهُ مِنَ الأجرِ قَدرَ ما یَخرُجُ مِن الثَمَرَةِ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هرکه درختى بنشاند و آن درخت به بار نشیند ، خداوند به اندازه اى که آن درخت میوه دهد ، او را پاداش عطا فرماید .

 

 

 

34

مسند ابن حنبل عن عمّ أبی رافع بن عمرو الغفاری :کُنتُ وأنا غُلامٌ أرمی نَخلاً لِلأَنصارِ، فَأتَى النَّبیُ صلى الله علیه و آلهفَقیلَ : إنَّ هاهُنا غُلاما یَرمی نَخلَنا! فَاُتِیَ بی إلَى النَّبِیِ صلى الله علیه و آله ، فَقالَ : یا غُلامُ! لِمَ تَرمِی النَّخلَ؟ قالَ : قُلتُ : آکُلُ. قالَ : فَلا تَرمِ النَّخلَ وکُل ما یَسقُطُ فی أسافِلِها. ثُمَّ مَسَحَ رَأسی وقالَ : اللّهُمَّ أشبِع بَطنَهُ.

مسند ابن حنبل ـ به نقل از عموى ابو رافع بن عمرو غفارى ـ : من کودک بودم که به درخت خرماى انصار ، سنگ پرتاب مى کردم . پیامبر صلى الله علیه و آله که آمد، به ایشان گفته شد : این جا کودکى است که به درخت خرماى ما سنگ مى زند . مرا نزد پیامبر صلى الله علیه و آلهبردند و ایشان فرمود : اى پسر! چرا به درخت خرما سنگ مى اندازى ؟» . گفتم : [از آن ]مى خورم . فرمود : به درخت ، سنگ نینداز و هر چه پایین آن ریخت ، بخور» . سپس [با مهربانى] دست بر سر من کشید [برایم دعا کرد ]و فرمود : خداوندا! شکم او را سیرگردان» .

 

 

35

عنه علیه السلام :مَکروهٌ قَطعُ النَّخلِ .

امام صادق علیه السلام : قطع درخت خرما ، ناپسند است .

 

 

36

الإمام الباقر علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ حَرَمَهُ أن یُختَلى خَلاهُ ، أو یُعضَدَ شَجَرُهُ إلاَّ الإِذخِرَ ، أو یُصادَ طَیرُهُ .

امام باقر علیه السلام : خداوند حرام ساخته که گیاه حرمش چیده یا درخت آن قطع شود ـ مگر گیاه اِذخرـ یا پرنده آن صید گردد.

 

 

37

سنن أبی داوود :لَعَنَ رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله مَن قَطَعَ السِّدْرَ .

سنن أبى داوود : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، کسى را که درخت سدر را قطع کند، لعنت کرد.

 

 

 

38

عنه صلى الله علیه و آله :عَلَیکُم بِهذِهِ الشَّجَرَةِ المُبارَکَةِ زَیتِ اَّیتونِ فَتَداوَوا بِهِ ؛ فَ

139
دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند

ما ز یاد همنشینان در مقابل می‌رویم
138
نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام

از حق گذشته‌ایم و به باطل نمی‌رسیم
137
آسودگی کنج قفس کرد تلافی

یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم
136
حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان

می‌توان دانست از دستی که بر هم سوده‌ایم
135
هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ

می نام کرده‌ایم و به ساغر فکنده‌ایم
134
دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم

خاک بر سر، دست بر دل، خار در پا مانده‌ایم
133
نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید

تخم خشکی در زمین انتظار افشانده‌ایم
132
نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده‌ایم؟
131
باور که می‌کند، که درین بحر چون حباب

سر داده‌ایم و زندگی از سر گرفته‌ایم
130
فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم

که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم
129
شود جهان لب پرخنده‌ای، اگر مردم

کنند دست یکی در گره گشایی هم
128
زنده می‌سوزد برای مرده در هندوستان

دل نمی‌سوزد درین کشور عزیزان را به هم
127
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست

از تهی کردن دل می‌شود افزون، چه کنم؟
126
چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟

دلم نمی اید این صفحه را سیاه کنم
125
گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش

پیش که روم من که ز عالم گله دارم؟
124
از جور روزگار ندارم شکایتی

این گرگ را به قیمت یوسف خریده‌ام
123
مرد مصاف در همه جا یافت می‌شود

در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده‌ام
122
بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا

که من این بار به امید تو برداشته‌ام
121
حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست

از خراج آسودگی خواهی، به سلطانش گذار
120
نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست

وقت خود ضایع مکن، بر طاق نسیانش گذار
119
جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست

موج دریادیده در ساحل نمی‌گیرد قرار
118
بغیر عشق که از کار برده دست و دلم

نمی‌رود دل و دستم به هیچ کاردگر
117
فرصت نمی‌دهد که بشویم ز دیده خواب

از بس که تند می‌گذرد جویبار عمر
116
روزی که آه من به هواداری تو خاست

در خواب ناز بود نسیم سحر هنوز
115
در دیار ما که جان از بهر مردن می‌دهند

آرزوی عمر جاویدان ندارد هیچ کس
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
114

هر طفل نی سوار کند تازیانه‌اش
113
بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود

آنچه آدم دید ازان گندم نمای جو فروش
112
ای که می‌جویی گشاد کار خود از آسمان

آسمان از ما بود سرگشته‌تر در کار خویش
111
صحبت ناجنس، آتش را به فریاد آورد

آب در روغن چو باشد، می‌کند شیون چراغ
107
گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب

خواب ما سوخت ز شیرینی افسانهٔ عشق
108
همچنان در جستجوی رزق خود سرگشته‌ام

گرچه گشتم چون فلاخن قانع از دنیا به سنگ
109
هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست

هیچ جا تا در میخانه نگیرد آرام
110

 

 

انتخاب و گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

5شنبه 27 دی 1397


به نام خداوند رحمتگر مهربان
_


_بقره_


و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم (۱۱


بهوش باشید که آنان فسادگرانند لیکن نمى‏ فهمند (۱۲


و چون به آنان گفته شود همان گونه که مردم ایمان آوردند شما هم ایمان بیاورید مى‏ گویند آیا همان گونه که کم خردان ایمان آورده‏ اند ایمان بیاوریم هشدار که آنان همان کم‏خردانند ولى نمى‏ دانند (۱۳


و چون با کسانى که ایمان آورده‏ اند برخورد کنند مى‏ گویند ایمان آوردیم و چون با شیطانهاى خود خلوت کنند مى‏ گویند در حقیقت ما با شماییم ما فقط [آنان را] ریشخند مى ‏کنیم (۱۴


همین کسانند که گمراهى را به [بهاى] هدایت‏ خریدند در نتیجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نیاورد و هدایت‏ یافته نبودند (۱۶


و حق را به باطل درنیامیزید و حقیقت را با آنکه خود میدانید کتمان نکنید (۴۲


از شکیبایى و نماز یارى جویید و به راستى این [کار] گران است مگر بر فروتنان (۴۵


همان کسانى که مى‏ دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت (۴۶


آرى کسى که بدى به دست آورد و گناهش او را در میان گیرد پس چنین کسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود (۸۱


.همین شما هستید که یکدیگر را مى ‏کشید و گروهى از خودتان را از دیارشان بیرون مى ‏رانید و به گناه و بر ضد آنان به یکدیگر کمک مى ‏کنید.(85


پس مرا یاد کنید [تا] شما را یاد کنم و شکرانه‏ ام را به جاى آرید و با من ناسپاسى نکنید (۱۵۲


و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماییم و مژده ده شکیبایان را (۱۵۵


کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم (156


نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه‏ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانى که راست گفته‏ اند و آنان همان پرهیزگارانند (۱۷۷


و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى ‏کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند (۱۸۶


و در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست ‏خود به هلاکت میفکنید و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى دارد (۱۹۵


از تو مى ‏پرسند چه چیزى انفاق کنند [و به چه کسى بدهند] بگو هر مالى انفاق کنید به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و به در راه‏مانده تعلق دارد و هر گونه نیکى کنید البته خدا به آن داناست (۲۱۵


کیست آن کس که به [بندگان] خدا وام نیکویى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بیفزاید و خداست که [در معیشت بندگان] تنگى و گشایش پدید مى ‏آورد و به سوى او بازگردانده مى ‏شوید (۲۴۵


در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (۲۵۶


مَثَل (صدقات‏) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند همانند دانه‏ اى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه‏ اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مى ‏کند، و خداوند گشایشگر داناست‏. (۲۶۱


کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، سپس در پى آنچه انفاق کرده‏ اند، منّت و آزارى روا نمى دارند، پاداش آنان برایشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است‏، و بیمى بر آنان نیست و اندوهگین نمى ‏شوند. (۲۶۲


گفتارى پسندیده (در برابر نیازمندان‏) و گذشت (از اصرار و تندىِ آنان‏) بهتر از صدقه‏ اى است که آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى ‏نیاز بردبار است‏. (۲۶۳


اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، صدقه ‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید، مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم‏، انفاق مى ‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارایى است که بر روى آن‏، خاکى (نشسته‏) است‏، و رگبارى به آن رسیده و آن (سنگ‏) را سخت و صاف بر جاى نهاده است‏. آنان (=ریاکاران‏) نیز از آنچه به دست آورده‏ اند، بهره‏ اى نمى ‏برند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمى ‏کند. (۲۶۴


شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏ دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى‏) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏ دهد، و خداوند گشایشگر داناست‏. (۲۶۸


اگر صدقه ‏ها را آشکار کنید، این‏، کار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان دارید و به مستمندان بدهید، این براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زداید، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید آگاه است‏. (۲۷۱


کسانى که ربا مى ‏خورند، (از گور) برنمى ‏خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس‏، آشفته ‏سرش کرده است‏. این بدان سبب است که آنان گفتند: (داد و ستد صرفاً مانند رباست‏.) و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال‏، و ربا را حرام گردانیده است‏. پس‏، هر کس‏، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید، و (از رباخوارى‏) باز ایستاد، آنچه گذشته‏، از آنِ اوست‏، و کارش به خدا واگذار مى ‏شود، و کسانى که (به رباخوارى‏) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (۲۷۵


اى کسانى که ایمان آورده‏ اید، از خدا پروا کنید؛ و اگر مؤمنید، آنچه از ربا باقى مانده است واگذارید. (۲۷۸


اگر (چنین‏) نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى‏، برخاسته‏ اید؛ و اگر توبه کنید، سرمایه ‏هاى شما از خودتان است‏. نه ستم مى ‏کنید و نه ستم مى ‏بینید. (۲۷۹


خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى‏ اش تکلیف نمى ‏کند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زیان اوست. (286

 .

.

.

گردآوری:ابوالقاسم کریمی

25 اردیبهشت 1396


ستایش خداوند گران سنگ ترین چیز است، و برترین گنجى است که ارزش ذخیره شدن دارد.

 

خدا پیامبر اسلام را زمانى فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاى دین پاره شده و ستون هاى ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشته، و امور مردم پراکنده بود، راه رهایى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت، چراغ هدایت بى نور، و کور دلى همگان را فرا گرفته بود. خداى رحمان معصیت مى شد و شیطان یارى مى گردید، ایمان بدون یاور مانده و ستون هاى آن ویران گردیده و نشانه هاى آن انکار شده، راه هاى آن ویران و جاده هاى آن کهنه و فراموش گردیده بود. مردم جاهلى شیطان را اطاعت مى کردند و به راه هاى او مى رفتند و در آبشخور شیطان سیراب مى شدند. با دست مردم جاهلیت، نشانه هاى شیطان، آشکار و پرچم او بر افراشته گردید. فتنه ها، مردم را لگد مال کرده و با سم هاى محکم خود نابودشان کرده و پا بر جا ایستاده بود. امّا مردم حیران و سرگردان، بى خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگى مى کردند. خواب آنها بیدارى، و سرمه چشم آنها اشک بود، در سرزمینى که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.((خدایا خودت به دادمون برس))

 

اى مردم، امواج فتنه ها را با کشتى هاى نجات درهم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگى بپرهیزید، و تاج هاى فخر و برترى جویى را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران به پاخاست، یا کناره گیرى نمود و مردم را آسوده گذاشت

 

اگر کوه ها از جاى کنده شوند تو ثابت و استوار باش

 

دین شما دو رویى، و آب آشامیدنى شما شور و ناگوار است. کسى که میان شما زندگى کند به کیفر گناهش گرفتار مى شود، و آن کس که از شما دورى گزیند مشمول آمرزش پروردگار مى گردد

 

به خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانى خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش براى عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم براى او سخت تر است

 

حقّ و باطل همیشه در پیکارند، و براى هر کدام طرفدارانى است، اگر باطل پیروز شود، جاى شگفتى نیست، از دیر باز چنین بوده، و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزى فراوان گردند و پیروز شوند، امّا کمتر اتّفاق مى افتد که چیز رفته باز گردد

 

دشمن ترین آفریده ها نزد خدا دو نفرند: مردى که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگیزى مى کشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتى هاى خود نیز مى باشد. و مردى که مجهولاتى به هم بافته، و در میان انسان هاى نادان امّت، جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکى هاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزى را بسیار جمع آورى مى کند که اندک آن به از بسیار است، تا آن که از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطّلاعات بیهوده فراهم آورد

 

در میان مردم، با نام قاضى به داورى مى نشیند، و حلّ مشکلات دیگرى را به عهده مى گیرد، پس اگر مشکلى پیش آید، با حرف هاى پوچ و تو خالى و رأى و نظر دروغین، آماده رفع آن مى شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور مى کند، عنکبوتى را مى ماند که در شبهات و بافته هاى تار خود چسبیده، نمى داند که درست حکم کرده یا بر خطاست اگر بر صواب باشد مى ترسد که خطا کرده، و اگر بر خطاست، امید دارد که رأى او درست باشد

 

دعوایى نسبت به یکى از احکام اجتماعى نزد عالمى مى برند که با رأى خود حکمى صادر مى کند. پس همان دعوا را نزد دیگرى مى برند که او درست بر خلاف رأى اوّلى حکم مى دهد. سپس همه قضات نزد رییس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرده، جمع مى گردند. او رأى همه را بر حق مى شمارد .در صورتى که خدایشان یکى، پیغمبرشان یکى، و کتابشان یکى است، آیا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، که اطاعت کردند یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند.
آیا خداى سبحان، دین ناقصى فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است آیا آنها شرکاء خدایند که هر چه مى خواهند در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد .آیا خداى سبحان، دین کاملى فرستاد پس پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) در ابلاغ آن کوتاهى ورزید در حالى که خداى سبحان مى فرماید: ما در قرآن چیزى را فروگذار نکردیم

 

قیامت پیش روى شما و مرگ در پشت سر، شما را مى راند. سبکبار شوید تا برسید. همانا آنان که رفتند در انتظار رسیدن شمایند.

.
.
.
.
گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)
25 خرداد1397


.
.
.
.
64
سر به هم آورده دیدم برگ‌های غنچه را

اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
65
دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر

وقت شمعی خوش که پا در حلقه ماتم نهاد
66
ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی

که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد
67
دلیل راحت ملک عدم همین کافی است

که هر که رفت به آن راه، برنمی‌گردد
68
نمی‌گردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن

چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد
69
بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر

چنان رود که دل مور را نیازارد
70
ای کارساز خلق به فریاد من برس

زان پیشتر که کار من از کار بگذرد
71
دولت سنگدلان زود بسر می‌آید

سیل از سینه کهسار به سرعت گذرد
72
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد
73
مصیبت دگرست این که مرده دل را

چو مرده تن خاکی به گور نتوان کرد
74
درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم

هزار دولت ناپایدار رفت به گرد
75
من که روزی از دل خود می‌خورم در آتشم

وای بر آنکس که نعمتهای الوان می‌خورد
76
ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود می‌بالی

باش تا سلسله جنبان خزان برخیزد
77
گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد

کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی‌خیزد
78
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند

به من خسته بجز چشم پریدن نرسد
79
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب

تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
80
شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست

که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
81
از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم

نقش پایی چند ازان طاوس زرین بال ماند
82
از پشیمانی سخن در عهد پیری می‌زنم

لب به دندان می‌گزم اکنون که دندانم نماند
83
ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل

که موجها همه با یکدیگر هم آغوشند
84
قامت خم , مانع عمر سبک رفتار نیست

سیل از رفتن نمی‌ماند اگر پل بشکند
85
تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است

می‌زند بر هم جهان را، هر که یک دل بشکند
86
غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را

دیگران بی صاحب انگارند و تعمیرش کنند
87
بریز بار تعلق که شاخه‌های درخت

نمی‌شوند سبکبار تا ثمر ندهند
88
چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان

روشندلان به یک دو نفس پیر می‌شوند
89
عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت

عالم خاک کم از عالم تصویر نبود
90
شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست

بی تکلف، حیلهٔ پرویز نامردانه بود
91
گر گلوگیر نمی‌شد غم نان مردم را

همه روی زمین یک لب خندان می‌بود
92
سراب، تشنه‌لبان را کند بیابان مرگ

خوشا دلی که به دنبال آرزو نرود
93
در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل است

ریشه در دل می‌کند خاری که در پا می‌رود
94
هیچ کس عقده‌ای از کار جهان باز نکرد

هر که آمد گرهی چند برین کار افزود
95
به داد من برس ای عشق، بیش ازین مپسند

که زندگانی من صرف خورد و خواب شود
96
سیل دریا دیده هرگز بر نمی‌گردد به جوی

نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
97
بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست
کیست لبهای ترا بیندو طامع نشود
این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا
ترسم آیینه به دیدن ز تو قانع نشود
98
به هیچ جا نرسد هر که همتش پست است

پر شکسته خس و خار آشیانه شود
99
چندان که در کتاب جهان می‌کنم نظر
یک حرف بیش نیست که تکرار می‌شود
دور نشاط زود به انجام می‌رسد
می چون دو سال عمر کند، پیر می‌شود
100
روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان

بخت سیاه اهل هنر سبز می‌شود

_خیلی زیبا_
101
نتوان به آه , لشکر غم را شکست داد

این ابر از نسیم پریشان نمی‌شود
102
رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد

بگذارید که آوازه جنت شنود
103
مرا ز روز قیامت غمی که هست این است

که روی مردم عالم دو بار باید دید
104
از قید فلک بر زده دامن بگریزید
چون برق، ازین سوخته خرمن بگریزید
ماتمکدهٔ خاک ،سزاوار وطن نیست
چون سیل، ازین دشت به شیون بگریزید
105
میدان تیغ بازی برق است روزگار

بیچاره دانه‌ای که سر از خاک برکشید
106
زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است

تا نگردی مست، این بار گران نتوان کشید
.
.
.
.
گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)
سه شنبه 25 دی 1397


دویدیم و دویدیم به جایی نرسیدیم

ما نوک پرگار بودیم به دور خود چرخیدیم

_

تلخی طعم زندان خنده رو از ما گرفت

پشت نقاب خنده,با غصه ها جنگیدیم

_

کلید شادی هامون تو قفل غم شکسته

دری برای رفتن از این کویر ندیدیم

_

مثل یه برگ جوون که افتاده رو زمین

زیر پای روزگار تو سختی ها قلتیدیم

_

دویدیم و دویدیم تا رسیدیم به دیوار»

دیدیم که روی دیوار نوشته ما تبعیدیم

_

شاعر: ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

شنبه 22 دی 1397


.

.

.

.
لطفا با دقت مطالعه شود

.

.

.

لغت‌نامه دهخدا
معنی کلمه ی خرد: [ خ ِ رَ ] (اِ) عقل . دریافت . ادراک تدبیر. فراست . هوش . دانش . زیرکی 
_
امام صادق:امام صادق علیه السلام : پشتیبان انسان ، خرد است . از خرد ، زیرکى ، فهم ، خودْنگهدارى و دانش حاصل مى آید . [ انسان ،] با خرد به کمال مى رسد و همو راهنما ، بیناکننده و کلید کارهاست .
_
عنه علیه السلام :لِسانُ العاقِلِ وَراءَ قَلبِهِ ، وقَلبُ الأَحمَقِ وَراءَ لِسانِهِ.
امام على علیه السلام : زبان خردمند ، در پسِ خرد اوست و خرد نادان ، در پسِ زبانش 
_
عنه علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ یَحتاجُ إلَى العَقلِ ، وَالعَقلُ یَحتاجُ إلَى الأَدَبِ .
امام على علیه السلام : هر چیزى ، به خِرَد نیاز دارد و خرد ، به ادب، نیازمند است
_
عنه علیه السلام :العَقلُ رائِدُ الرّوحِ وَالعِلمُ رائِدُ العَقلِ .
امام على علیه السلام : خرد راهنماى روح است و دانش راهنماى خرد 
_
عنه علیه السلام :العَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ ، وَالشَّرعُ عَقلٌ مِن خارِجٍ.
امام على علیه السلام : خرد، شریعت درونى ، و شریعت، خرد بیرونى است 
_
عنه علیه السلام :بِعَقلِ الرَّسولِ وأدَبِهِ یُستَدَلُّ عَلى عَقلِ المُرسِلِ.
امام على علیه السلام : از خرد و ادبِ فرستاده، بر خرد فرستنده استدلال مى شود 
_
عنه صلى الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ آلَةٌ و عُدَّةٌ و آلَةُ المُؤمِنِ و عُدَّتُهُ العَقلُ ، و لِکُلِّ شَیءٍ مَطِیَّةٌ و مَطِیَّةُ المَرءِ العَقلُ، و لِکُلِّ شَیءٍ غایَةٌ و غایَةُ العِبادَةِ العَقلُ، و لِکُلِّ قَومٍ راعٍ و راعی العابِدینَ العَقلُ، و لِکُلِّ تاجِرٍ بِضاعَةٌ و بِضاعَةُ المُجتَهِدینَ العَقلُ ، و لِکُلِّ خَرابٍ عِمارَةٌ و عِمارَةُ الآخِرَةِ العَقلُ ، و لِکُلِّ سَفْرٍ فُسطاطٌ یَلجَؤون إلَیهِ و فُسطاطُ المُسلِمینَ العَقلُ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر چیزى براى خود ابزار و ساز و برگى دارد و ابزار و ساز و برگِ مؤمن خرد است؛ هر چیزى مَرکَبى دارد و مرکب انسان خرد است؛ هر چیزى هدف و غایتى دارد و هدف و غایت عبادت [رسیدن به] خرد است؛ هر گروهى سرپرستى دارد و سرپرستِ عابدان خرد است؛ هر بازرگانى کالایى دارد و کالاى کوشندگان خرد است؛ هر ویرانى اى را آبادانى اى است و آبادانىِ آخرت خرد است و هر گروه مسافرى براى خود خیمه اى دارند که سر پناهشان است و خیمه مسلمانان خرد است
_
الإمام الحسن علیه السلام :بِالعَقلِ تُدرَکُ الدّارانِ جَمیعًا ، ومَن حُرِمَ مِنَ العَقلِ حُرِمَهُما جَمیعًا .
امام حسن علیه السلام : با خردْ دنیا و آخرت به دست آید و آنکه از خرد محروم باشد ، از دنیا و آخرت محروم گردد 
_
رسول اللّه صلى الله علیه و آله :إنَّ العَقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ ، وَالنَّفسَ مِثلُ أخبَثِ الدَّوابِّ ، فَإِن لَم تُعقَل حارَت ، فَالعَقلُ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ .
پیامبر صلى الله علیه و آله : خرد، بازدارنده از نادانى است و نفس به سان پلیدترین چهارپاست که اگر مهار نگردد، سرگردان شود . پس خرد، مهار نادانى است 
_
الإمام علیّ علیه السلام ـ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ ـ : العَقلُ لَم یَجنِ عَلى صاحِبِهِ قَطُّ ، وَالعِلمُ مِن غَیرِ عَقلٍ یَجنی عَلى صاحِبِهِ .
امام على علیه السلام ـ در حکمتهاى منسوب به ایشان ـ : هیچ گاه خرد به صاحبش آسیب نمى زند ؛ لیکْ دانش بدون خرد ، به صاحبش آسیب مى رسان
_
رسول اللّه صلى الله علیه و آله :اِستَرشِدُوا العَقلَ تَرشُدوا ، ولا تَعصوهُ فَتَندَموا .
پیامبر صلى الله علیه و آله : از خرد راهنمایى بگیرید تا به رشد برسید، و نافرمانى خرد مکنید که پشیمان مى 
_
الإمام علیّ علیه السلام :الأَدَبُ صورَةُ العَقلِ ، فَحَسِّن عَقلَکَ کَیفَ شِئتَ .
امام على علیه السلام : ادب ، سیماى خِرَد است . پس خردِ خویش را آن گونه که مى خواهى ، زیبا گردان 
_
عنه علیه السلام :إزراءُ الرَّجُلِ عَلى نَفسِهِ بُرهانُ رَزانَةِ عَقلِهِ و عُنوانُ وُفورِ فَضلِهِ، إعجابُ المَرءِ بِنَفسِهِ بُرهانُ نَقصِهِ و عُنوانُ ضَعفِ عَقلِهِ .
امام على علیه السلام : انتقاد کردن آدمى از خود، دلیل استوارى خرد و نشانگر فراوانى فضل اوست . خودپسندى آدمى، دلیل بر کمبود او و نشانه سستى خرد اوست
_
الإمامُ زینَ العابدینُ علیه السلام :آدابُ العُلَماءِ زِیادَةٌ فی العَقلِ . و کَفُّ الأذى مِن کَمالِ العَقلِ .
امام زین العابدین علیه السلام : همنشینى با دانشمندان موجب فزونى خرد است . و آزار نرساندن، از کمال خرد است
_
الإمام الصادق علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ ، ألا تَرى أنَّ الرَّجُلَ إذا کانَ قَلیلَ العَقلِ قیلَ لَهُ : ما أخَفَّ دِماغَکَ ؟ !
امام صادق علیه السلام : جایگاه خرد ، مغز است . آیا نمى بینى به انسان کم خرد مى گویند : چقدر سبک مغزى؟
_
عنه علیه السلام :لِلإِنسانِ فَضیلَتانِ : عَقلٌ ومَنطِقٌ ، فَبِالعَقلِ یَستَفیدُ ، وبِالمَنطِقِ یُفیدُ .
امام على علیه السلام : آدمى دو فضیلت دارد : خرد و سخنورى ؛ با خرد مى آموزد و با سخنْ آموزش مى دهد 
_
رسول اللّه صلى الله علیه و آله :لِکُلِّ شَیءٍ دِعامَةٌ ودِعامَةُ المُؤمِنِ عَقلُهُ ، فَبِقَدرِ عَقلِهِ تَُ عِبادَتُهُ لِرَبِّهِ .
پیامبر صلى الله علیه و آله : هر چیزى پشتیبانى دارد و پشتیبان مؤمن ، خرد اوست ؛ لذا بندگى مؤمن براى پروردگارش به اندازه خرد اوست 
_
الإمام الحسن علیه السلام :بِالعَقلِ تُدرَکُ الدّارانِ جَمیعًا ، ومَن حُرِمَ مِنَ العَقلِ حُرِمَهُما جَمیعًا.
امام حسن علیه السلام : با خرد ، دنیا و آخرت به دست مى آیند و آن که از خردْ محروم باشد ، از دنیا و آخرت محروم مى گردد 
_
عنه علیه السلام :بِالعَقلِ استُخرِجَ غَورُ الحِکمَةِ ، وبِالحِکمَةِ استُخرِجَ غَورُ العَقلِ .
امام على علیه السلام : با خرد ، ژرفاى حکمت و با حکمت ، ژرفاى خرد بیرون آورده مى شود 
_
عنه علیه السلام :أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإِنسانِ نَفسَهُ ، فَمَن عَرَفَ نَفسَهُ عَقَلَ ، ومَن جَهِلَها ضَلَّ .
امام على علیه السلام : برترین خرد ، شناخت آدمى به خویش است . هرکه خود را شناخت ، خرد ورزید و هرکه نشناخت گمراه شد 
_
الإمام علیّ علیه السلام :أصلُ الإِنسانِ لُبُّهُ ، وعَقلُهُ دینُهُ ، ومُرُوَّتُهُ حَیثُ یَجعَلُ نَفسَهُ.
امام على علیه السلام : بنیاد آدمى ، خرد اوست ؛ آیین او به خرد اوست ؛ و جوان مردى هر کس ، به آن است که خود را در کجا قرار دهد 
_
الإمام الصادق علیه السلام :لا یُفلِحُ مَن لا یَعقِلُ ، ولا یَعقِلُ مَن لا یَعلَمُ.
امام صادق علیه السلام : آن که خرد نورزد، رستگار نمى گردد ، و آن که چیزى نمى داند ، خرد نمى ورزد
_
عنه علیه السلام :عِندَ غُرورِ الأَطماعِ وَالآمالِ تَنخَدِعُ عُقولُ الجُهّالِ ، وتُختَبَرُ ألبابُ الرِّجالِ.
امام على علیه السلام : به هنگام فریبکارى آزها و آرزوها ، خردِ نادان ، فریب مى خورد و خرد مردان ، سنجیده مى شود _
الإمام الصادق علیه السلام :دِعامَةُ الإِنسانِ العَقلُ ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَةُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ ، وبِالعَقلِ یَکمُلُ ، وهُوَ دَلیلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ .
امام صادق علیه السلام : ستونِ [وجودِ] انسان ، خِرد است ، و هوشمندى و فهم و حافظه و دانش ، از خِرد بر مى خیزد و با خِرد به کمال مى رسد و خِرد ، راه نماى او و بینش بخش او و کلیدِ کارهاى اوست 
_
الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلُّ نَجدَةٍ تَحتاجُ إلى العَـقلِ .
امام على علیه السلام : هر شجاعتى نیازمند خرد است
_
عنه علیه السلام :العَقلُ أصلُ العِلمِ و داعِیَةُ الفَهمِ .
امام على علیه السلام : خرد، ریشه دانش و انگیزه فهم است
_
الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَقلُ خَلیلُ المُؤمِنِ .
امام على علیه السلام : خرد، دوست صمیمى مؤمن است
_
عنه علیه السلام :لا یَغُشُّ العَقلُ مَنِ استَنصَحَهُ .
امام على علیه السلام : خرد، به کسى که از او راهنمایى بخواهد خیانت نمى کند
_
الإمامُ الرِّضا علیه السلام :صَدیقُ کُلِّ امرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّهُ جَهلُهُ .
امام رضا علیه السلام : دوست هر آدمى، خرد اوست و دشمن او بى خردى اش
_
الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا دِینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ .
امام على علیه السلام : کسى که خرد ندارد، دین ندارد
_
عنه علیه السلام :ما آمَنَ المُؤمِنُ حَتّى عَقَلَ .
امام على علیه السلام : مؤمن ایمان نیاورْد مگر آن گاه که خرد ورزید
_


گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)
جمعه 21 دی 1397


31
رفتن از عالم پر شور به از آمدن است
غنچه دلتنگ به باغ آمد و خندان برخاست
32
هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد
چه کند سیل به دیوار خرابی که مراست ؟
33
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
34
حفظ صورت می‌توان کردن به ظاهر در نماز
روی دل را جانب محراب کردن مشکل است
35
عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
سیلاب نپرسد که در خانه کدام است
36
از بس کتاب در گرو باده کرده‌ایم
امروز خشت میکده‌ها از کتاب ماست
37
کفارهٔ شراب خوریهای بی حساب
هشیار در میانهٔ مستان نشستن است
38
در محرم تا چه خونها در دل مردم کند
محنت آبادی که عیدش در بدر گردیدن است
39
از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است
40
هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را
وای بر آن کس کز اوج اعتبار افتاده است
41
بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است
همچو داغ لاله، نان ما به خون افتاده است
42
داند که روح در تن خاکی چه می‌کشد
هر ناز پروری که به غربت فتاده است
43
چون برگ خزان دیده و چون شمع سحرگاه
از عمر مرا نیم نفس بیش نمانده است
44
نه کوهکنی هست درین عرصه، نه پرویز
آوازه‌ای از عشق و هوس بیش نمانده است
45
امروز کرده‌اند جدا، خانه کفر و دین
زین پیش، اگر نه کعبه صنمخانه بوده است
46
نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا
غافل که ناخدا هم ازین تخته پاره‌هاست
47
تا داده‌ام عنان توکل ز دست خویش
کارم همیشه در گره از استخاره هاست
48
بغیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است
جهان و هرچه درو هست، واگذاشتنی است
49
ما ازین هستی ده روزه به جان آمده‌ایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
50
دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب
که هوس در دل مرغان قفس بسیارست
51
غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی
بیداریم به خواب پریشان برابرست
52
سیل از بساط خانه بدوشان چه می‌برد؟
ملک خراب را غمی از ترکتاز نیست
53
نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست
هیچ کس را خبر از آمدن و رفتن نیست
54
دل نازک به نگاه کجی آزرده شود
خار در دیده چو افتاد، کم از سوزن نیست
55
گر محتسب شکست خم میفروش را
دست دعای باده پرستان شکسته نیست
56
چون طفل نوسوار به میدان اختیار
دارم عنان به دست و به دستم اراده نیست
57
چون وانمی‌کنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
58
ز خنده رویی گردون، فریب رحم مخور
که رخنه‌های قفس، رخنه رهایی نیست
59
مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد
یاد زمانه‌ای که غم دل حساب داشت
60
ز روزگار جوانی خبر چه می‌پرسی ؟
چو برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
61
جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
از گرانخوابی منزل سفر از یادش رفت
62
هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد
روزگاری خاک خورد، آخر به هم پیچید و رفت
63
وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود
سر برون آورد و بر وضع جهان خندید و رفت
.
.
.
گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)


1
می‌شوند از سردمهری، دوستان از هم جدا
برگ‌ها را می‌کند فصل خزان از هم جدا
2
از متاع عاریت بر خود دکانی چیده‌ام
وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا
3
چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند
چرخ سنگین‌دل ز من هر دم کند یاری جدا
4
پیش از این بر رفتگان افسوس میخوردند خلق
میخورند افسوس در ایام ما بر زندگان
5
دنیا به اهل خویش ترحم نمی‌کند
آتش امان نمی‌دهد آتش‌پرست را
6
ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجه‌ای است فقیران بی‌بضاعت را
7
درین زمان که عقیم است جمله صحبتها
کناره‌گیر و غنیمت شمار عزلت را
8
چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
آشیان کردم تصور، خانهٔ صیاد را
9
از همان راهی که آمد گل، مسافر می‌شود
باغبان بیهوده می‌بندد در گار را
10
چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
11
پای به خواب رفته ی کوه تحملم
نتوان به تیغ کرد ز دامن جدا مرا
12
فنای من به نسیم بهانه‌ای بندست
به خاک با سر ناخن نوشته‌اند مرا
13
مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
آن هم فلک به خون جگر می‌دهد مرا
14
پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
می‌کشد دست حمایت شمع مغرور مرا
15
می‌کشم تهمت سجادهٔ تزویر از خلق
گرچه فرسوده شد از بار سبو دوش مرا
16
ز زندگی چه بر کرکس رسد جز مردار؟
چه لذت است ز عمر دراز، نادان را؟
17
به ما حرارت دوزخ چه می‌تواند کرد؟
اگر ز ما نستانند چشم گریان را
18
دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را
19
ساده لوحان جنون از بیم م فارغند
بیم رسوایی نباشد نامهٔ ننوشته را
20
غم مردن نبود جان غم اندوخته را
نیست از برق خطر مزرعهٔ سوخته را
21
می‌کند باد مخالف، شور دریا را زیاد
کی نصیحت می‌دهد تسکین، دل آزرده را
22
شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
چون شد تهی ز باده، مبین خوار شیشه را
23
میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست
کج بنا کردند از اول، قبلهٔ این خانه را
24
اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است
آنجاکه تویی، در چه حساب است دل ما
25
گفتیم وقت پیری، در گوشه‌ای نشینیم
شد تازیانهٔ حرص، قد خمیدهٔ ما
26
ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی
چون فاصلهٔ بیت بود فاصلهٔ ما
27
من آن شکسته بنایم درین خراب آباد
که در خرابی من ناز می‌کند سیلاب
28
معیار دوستان دغل، روز حاجت است
قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب
29
از مردم دنیا طمع هوش مدارید
بیداری این طایفه خمیازهٔ خواب است
30
از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است
در بساط من، همین خواب گران غفلت است
.
.
.
گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)


تو کویر تنهایی دوستی فقط سرابه
خنده ی روی صورتا خط و خال نقابه

یه اشتباه لنتی زمین رو خونمون کرد
خونه چیه زندونه اینجا بی خونمون کرد

اختیار ما چرا تو سرنوشت ما نیست
رنجی که ما میکشیم جدا از این چرا نیست

تولد و مرگمون کاغذ روی آبه
تصویر من از اینجا آب توی سرابه

جنگ و جدال و خودکشی سرمایه ی آدماس
خندم میگیره وختی میگن زمین مال ماس

قصه ی تلخ آدما چرا تموم نمیشه؟
خدا دلش نمیخواد غصه هامون تموم شه؟

منطق مرگ و دوس دارم چون جاده ی نجاته
این جمله یادم نمیره "همیشه مرگ,باهاته"

 

سروده ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)


نکته:این آمارها بدون هیچگونه قضاوتی و تنها برای آگاهی عموم مردم از سایت های خبری جمهوری اسلامی ایران جمع آوری می شود

 

1
اراک،اصفهان، بندرعباس، تهران، شیراز، قزوین، قم، کرج، کرمان، مشهد، همدان و یزد از جمله شهرهایی هستند که در شرایط تنش آبی » به سر می‌برند . ستار محمودی قائم مقام وزیر نیرو هم درباره این ۱۲ کلانشهر کشور گفته بود که با کمبود ۱۲۵ میلیون مترمکعب آب روبه‌رو هستند
2
رئیس شورای هماهنگی مدیران مدیریت بحران پدافند غیرعامل صنعت آب و برق جنوب شرق کشور با بیان اینکه استان کرمان چالش عظیمی در حوزه آب دارد گفت: حدود هزار و ۷۴۲ لیتر بر ثانیه در شهر و بیش از ۷۷۳ لیتر بر ثانیه کمبود آب آشامیدنی استان است.
3
مدیرکل مدیریت بحران استانداری قزوین گفت: فروچاله ها که در پی بهره برداری بی رویه از سفره های آب زیرزمینی ایجاد شده اند، دشت قزوین را تهدید می کنند.متاسفانه شاهد روند رو به رشد ایجاد فروچاله ها و فرونشست زمین در دشت قزوین هستیم.حتی برخی از این فروچاله ها تا کمتر از صدمتری جاده اصلی ایجاد شده اند و بیم آن می رود که به زیرساخت ها و نقاط مسی آسیب وارد کند.
4
مدیرعامل شرکت آب منطقه ای همدان گفت: 62 درصداز حجم مخزن ذخیره آب سد اکباتان خالی است .
5
بر اساس تخمین موسسه منابع جهانی، ایران در ‌سال ۲۰۴۰ سیزدهمین کشور در زمینه تنش آبی خواهد بود. بحران درواقع در جهان چنان جدی است که ٦٦٣‌میلیون نفر در سراسر جهان بنا به آمار ‌سال ٢٠١٦ به منابع آب آشامیدنی دسترسی ندارند. بنا به همین آمار ٢‌میلیارد و ٤٠٠‌میلیون نفر در جهان هم به امکانات بهداشت اولیه دسترسی ندارند. در عین حال باید توجه کرد که مصارف آب آشامیدنی در جهان ٧٠‌درصد برای آبیاری، ٢٠‌درصد برای صنعت و ١٠‌درصد خانگی است. 
6
سرپرست مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران گفت: فقط پنج سال تا بروز فاجعه عمومی آب در کشور فاصله داریم که ناشی از 50 سال سوء تدبیر در این زمینه است.وی اظهار داشت: هنوز به اراده کافی برای حل این مشکل نرسیده ایم و فاقد یک راهبرد جامع، فراگیر و ملی با زمان بندی مناسب و مورد وفاق حاکمیت و بخش خصوصی در این زمینه هستیم.
7
دبیر طرح احیا و تعادل بخشی آبهای زیرزمین مدیریت منابع آب ایران نیز در این همایش گفت: خراسان رضوی 21 درصد کسری مخزن آبهای زیرزمینی کشور را به خود اختصاص داده است که رقم بسیاری است.
8
عبدالله فاضلی افزود: در استانهای سه گانه خراسان و سیستان و بلوچستان سالانه 8.5 میلیارد متر مکعب از سفره های آب زیرزمینی برداشت می شود که این رقم باید حداکثر پنج میلیارد متر مکعب باشدوی ادامه داد: سالانه شاهد نیم متر افت در آبخوانهای این چهار استان شرقی کشور هستیم.
9
استاد دانشگاه تربیت مدرس تهران نیز در این همایش با اشاره به طرح انتقال آب از دریای عمان به خراسان رضوی گفت: شما یک کشور را نشان دهید که آب را شیرین کرده باشد و برای مصرف آن را به هزار کیلومتر آن طرف تر انتقال داده باشد آن وقت این کار را انجام دهید، حداکثر انتقال آب شیرن در دنیا تا 100 کیلومتری بوده است.
10
رئیس کمیسیون کشاوری، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی نیز گفت: ریشه های فقر در استان سیستان و بلوچستان در توسعه بخشهای دیگر کشور است و آنچه در شرق کشور از فقر و ناکامی و تنگدستی مشاهده می شود معلول تهای نادرست توسعه ای است از جمله اینکه 74 درصد بودجه کشور بودجه شرکتهای دولتی است و یک چهارم بودجه باقیمانده کشور بودجه بخشهای دیگر است که تازه یک سوم آن هم صرف حقوق و دستمزد کارکنان دولت می شود.

احمد علی کیخا افزود: منافع ملی ما به درستی تعریف نشده است و به همین علت است که سیستان و حوضه هریرود فدا می شود.

وی گفت: آب باید اولویت همه امور کشور باشد.
11
رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران نیز در این همایش گفت: در کشور ما هیچ گاه براساس نگاه آمایش سرزمینی برنامه های توسعه اجرا نشده است در حالی که با این تنوع طبیعی و اقلیمی کشور نمی شود نسخه واحدی برای تمام کشور نوشت.

غلامحسین شافعی افزود: در نتیجه به وضع کنونی گرفتار شده ایم که هنوز هم به قوت خود باقی است به عبارت دیگر اشکال کار خیلی ریشه ای تر از آن است که بتوان بدون نگاه به بقیه عوامل، مشکل آب را حل کرد.

وی ادامه داد: ما برنامه نداریم و تمام حرکتهایمان با چشمهای بسته انجام می شود به عنوان مثال در استان خراسان رضوی در اکثر روستاهایی که آب آشامیدنی آنها با تانکر تامین می شود صنایعی را توسعه می دهیم که آینده خطرناکی در پیش داریم.

 

گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

13/دی/1397


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها